بدن در بدو امر پدیده ای زیست شتاختی به نظر می رسد. یعنی می توان از جنبه ی فیزیولوژیکی،آناتومی و زیستی به آن نگریست. داوید لو بروتون، جامعه شناس فرانسوی می نویسد: « بدن به نادرست یک پدیده ای بدیهی به نظر می رسد، در حالی که داده ای ساده و بدون شبیه نیست ، بلکه حاصل یک تبیین اجتماعی و فرهنگی به حساب می آید>>امروز بدن های ما خواه و نا خواه تاثیر بسیاری در روابط اجتماعی ما دارند. یافتن زوج مناسب ویا استخدام در مشاغلی خاص و نیز ابراز هویت وبیان تعلق به پایگاه اجنماعی فرد در ارتباط تنگاتنگ با بدن اشخاص است. جامعه شناسی بدن به جریان داشتن نوعی بازخورد قائل است که طی آن محیط اجتماعی بدن را می سازد و از این راه بر رفتار اجتماعی تأثیر می گذارد، از طرف دیگر رفتار اجتماعی هم بنوبة خود بر تحولات و تغییرات بدن تأثیر می گذارد.میشل فوکو به عبارتی تاریخ مدرنیته را تاریخ کنترل و هدایت بدن میداند.بدن نقش بسیار مهمی در رویکردها و گفتمان های مختلف دارد. مثلا در رویکرد و گفتمان مذهبی و اخلاقی اغلب مفاهیم بدون حضور بدن معنای خود را از دست می دهند. اغلب مذاهب در جزئی ترین شکل به طرز برخورد انسان با بدنش پرداخته اند و حتی در مورد هرگونه ترشحات بدنی حکم های اخلاقی- مذهبی صادر کرده اند.مفاهیم وحکم های مذهبی-اخلاقی مانند وفاداری یا خیانت، شرم و حجب و حیا،زنا و سنگسار،غسل و وضوو محرم-نامحرم و نوع پوشش تنها با حضور بدن معنا دارند.ودر مقام بالاتر اعتقاد به دوگانگی روح و جسم اساس این مذاهب و گفتمان ها می تواند باشد.من فکر می کنم تفاوت میان فرهنگها و تمدنها و سرزمین ها نفاوت مردمانشان درنحوه ی برخوردو رفتار با بدنشان است.اینگونه به نظر می رسد که((ما ایرانیها)) - پشت بندش لابد بایدبگویم نجیب وشریف و هنردوست وهنرپرورومهمان نوازو سرشار از عاطفه و نوعدوست و همیشه در صحنه!!-در دهه های اخیر اهمیت بسیار زیادی به بدن می دهیم. تعدد باشگاه های زیبایی اندام که به صورت شبانه روزی مشغول خدمت می باشندو یا آمارمصرف لوازم آرایشی و نیز تعداد عمل های جراحی زیبایی نیز دلایل ادعایم می توانند باشند. نحوه ی برخورد گلشیفته با بدنش و واکنش مردم کوچه بازار و وبلاگ نویسها و نخبه ها و روشنفکر هایمان را به خاطر بیاورید تا دلیل دیگری بر اهمیت بدن در جامعه ی کنونی ما افزوده شود.
چند سطر فوق شاید این موضوع را در ذهن شما متبادر سازند که موضوع این پست پرداختن به بدن می باشد.اما در اصل با کمک این چند سطر قصدم بیان این نکته است:
فاجعه وقتی آغاز می شود که ((چیزی)) را با ((چیز)) دیگری اشتباه می گیریم. مثلا وقتی ((شعر)) با ((بدن)) کسی اشتباه گرفته می شود.
خانم. لادن. ک سی و هفت- هشت ساله که به لطف وارد کنندگان لوازم آرایشی اعم از قاچاق و قانونی وبا استعانت و یاری پزشکان وطنی متخصص در گونه و لب و ابرو و دماغ بیست و سه چهار ساله به نظر می رسد زیرعکس جدیدش که اندازه یک دو ریالی یقه اش باز مانده در استاتوس جدیدی نوشته است:
خسته ام و دلگیر
می روم یک قهوه بخورم
اگر خوابم نبرد
دوباره بر می گردم پیش دوستان.
به استاتوس فوق در عرض 5 دقیقه 482فقره لایک و 352نفره (واحد پیشنهادی فرهنگستان برای شمارش کامنت) کامنت تعلق گرفته است.تعدای از کامنتها بر اساس تصادف به شرح ذیل انتخاب شده اند:
بابک: واااااااااای. سالها بود که در فیس بوک شعری به این زیبایی نخوانده بودم.
آریا: درود بر بانوی شعر و ادب و هنر ایران زمین. زیبا چون همیشه. این شعر نشان از سیرت زیبای شما علاوه بر صورت زیبایتان دارد.
مرجان: عسییییسم. چلا خسته و دلگیل؟ عاچقتم . بووووس. لاستی چقد لباس سبز بهت میاد
استاد جلال: در انجمن خواجوی قزوینی مشتاق دیدار بانویی فرهیخته چون شما هستیم. محفل ما را منور کرده قدم بر دیدگان ما بگذارید
محمد: شعری متفاوط و نگاهی متفاوط .از امکانات زبانی وپیشنهادهای مطرح زبانی در دهه نود نهایت استفاده را کرده ای.
نقی: گردنم خشک شد بسکه از چپ و راس و بالا و پائین مانیتور به عکست خیره شدم جیگر! دفعه ی بعد یا پوزیشن عکست روعوض کن یا یقه لباستو . مخلص
کیومرث: فهم شعر بدون توجه به نمادهایش امکان ناپذیراست. در این چند سطر چندین بار اسطوره زدایی و تابو شکنی رخ داده است . شاعر برخلاف جامعه اش که چای می خورند و در خوابند قهوه می خورد تا بیدار بماند. این یعنی اسطوره شکنی چای و نمادی بر علیه خواب آلودگی خلق است.شاعر تاکید می کند که می خواهد نزد دوستانش برگرددو با این سطر رسالت خود را به پایان می رساند. دمیدن روح امید و نشاط در جامعه. همیشه بیدار بمان ای شاعر!
دلربا:چقدر عالی! راستی عکستو کجا گرفتی؟ مگه با نیما دوباره آشتی کردین؟
چه گوارا: شعر محشر بود هرچند کمی شبیه به دلنوشته بود.کوبای لبهایت کی به استعمارآمریکای لبهای من در خواهد آمد؟
عرشیا 12ساله: خیلی خوب بود بانو. فروغ اگر زنده می ماند و با تئوری های رایج در جلسات ادبی آشنا می شد شاید می توانست مثل شما شعر بگوید.
پ.ن:با دعاهای مردی که در راه می رفت و بی اسب و تفنگ مانده بود در اینجا نیز می بینمتان.
پ.ن۲:هر سه شنبه شده با یک سطر یا حتی یک عکس این وبلاگ تازه می شود
سلام
آدم میترسه از این نوشته تعریف کنه ... ولی شاهکار خلق کردید ، چون عکسی این دور و بر نیست میشه با راحتی از قلم شما و دید زیبایی که داشتید تعریف کرد
دست مریزاد
بارها به این دست کامنتها و استاتوسها توی فیسبوک برخوردم و بارها تاسف خوردم ... شما اینجا معرکه نوشته بودید ...
میگم این پست رو بزارید رو فیسبوک یا اگر اجازه بفرمایید ما با ذکر منبع بزاریم .... ما یعنی من
اجازه میفرمایید ؟
سلام.اختیار دارین. روی والم هست می تونین شیرش کنین.
یه خردم طبیعیه البته.آقایون واس خانمهای زیبا احترام بیشتری قایلن.شاید همینا جراحی های زیبایی و اینا رو بالابرده
ممنون از متن زیباتون
باورتون نمی شه آقای اذری از صبح دوسه بار خوندم و خندیدم.
کامنتها هر کدام نماینده یک قشراز جامعه هستند. بخصوص وقتی کامنت اون دختره ی لوس عسیییسم چلا دلتنگی لو خوندم همچین زدم زیر خنده که مادرم اومده تو اتاقم می گه جوک جدید شنیدی؟
بله متاسفانه هم مردهامون هم زنهامون حریص بدن همدیگه شدیم. امید وارم خانمها الکی نگن که اینطوری نیست . چون اگر ژسرهااین همه به باشگاههای پرورش اندام می رنصرفا برای سلامتی که نیست! لابد خواهان داره که می رن
سلام




میتونم فقط قیافم رو توصیف کنم در تمام مدت خودن این بخش پایینی...
موضوع خوبی رو مطرح کردی و باهات شدیدا موافقم اما یه سوال دارم اونم اینه که با اینکه آقایون میدونن بعضی زیباییها طبیعی نیست چرا اینقد طرفدارشن؟خوب عرضه و تقاضا بهم مربوط میشه دیگه
موضوعی که مطرح کردم بحث زیبایی نیست. من سعی کرده ام بدون ارزشگذاری خاصی به موضوع بدن بپردازم.مساله من اینه که چیزی رو با چیز دیگری خلط نکنیم.وگرنه من هم موافقم که بدن خوش یه نماده و می تونه برداشتها و تفاسیر مختلفی ازش بشه
ربط این پست و ب اینجا نفهمیدم،
تقدیم با گل....
در حافظه ی طولانی مدت بشر و در تمام اساطیر و افسانه ها و حتی تاریخ خوب ها زیبا و بدها زشتن..انگار زشت رویی نسبت مستقیم با خشونت و جنایت و بزه کاری داره..یعنی به ذهن انسان این متبادر شده که زیبایی خوبه و خوبی زیباست..برای همین وقتی سخنی از یک زیبا می بینیم احساس خوش آیندتری بهمون دست میده..خلاصش اینکه لایک ها واس خودش بوده نه استاتوسش و هیچ عیبی نداره از نظر من..بعد اینکه تاکید کردید خانمه فلان قدر سنشه ولی به لطف عمل های زیبایی سنش اینقدر کمترشده و اینا رو نمی فهمم..خوب یعنی اگه سنش فلان قدر باشه دیگه جذاب نمیتونه باشه؟من خودم هیچ عمل زیبایی انجام ندادم ولی بنظرم هیچ عیبی نداره اگه یکی دلش می خواد زیباتر شه اینکارو انجام بده..
موضوع من زیبایی و عمل و این مسائل نیست. در خود پست هم اشاره کرده ام که بدون هیچ ارزشگذاری بدن واقعیتی اجتماعی است. موضوع من اشتباه گرفتن چیزی با چیز دیگری است.
سلام
نوشته ی قشنگی بود.و واقعا جالب.خصوصا که این نوع طنز نویسی آمیخته با وقعیت های شدید رو خیلی دوست دارم.
اینکه چیزی رو با چیزی اشتباه بگیرند مسلما فاجعه است.اما به نظر من اینکه به خاطر چیزی به چیز دیگری هم توجه نشان داده شود زیاد فاجعه نیست.
مثلا البته جدای از فنجان قهوه خانم لادن که واقعا شعر نبود ، اگر یک نفر ظاهر مناسب و مورد توجه ای داشته باشه که به واسطه ی اون به شعرش که واقعا هم از شعریت برخورداره یا یک هنر دیگرش توجه بشه ، و یا بالعکس ، به نظر من بد نیست.البته اینجا منظور از ظاهر مناسب در حد اعتداله نه خودنمایی و بدن نمایی.انسان ها طالب زیبایی هستند.زیبایی خواه طبیعی باشه یا نباشه.و گاهی این زیبایی های ظاهره که انسان رو به سمت زیبایی های درون هدایت می کنه.
بدن خیلی مهمه و اگه کسی انکارش کنه مسخره ست خب اما اگر م یوقتایی که خیلی بی ربطه بخاد تو قضاوتش روش مانورو بده اونم مسخره ست مثلا همین اراجیف این خانم که دهن بعضیا رو وا کرده در واقع همینه که دهن بعضیا رو اب انداخته مهم اینه که بعضی مکان ها جای بعضی چیزاست مثلا بعضی وبلاگ یا سایت یا ... معمولا ۸۵ درصد افراد بیکار و کم شعور حضورشون پر رنگ تره مثلا این فیس بوک که دفتر شعر جوان که نیست ادم نوشته های در پیتشو بفرسته با عکس سکسیش بعد همه بگن اوه چه شعر معرکه ای !!
خواجوی قزوینی رو دارم
خیلی خندیدم !!
البته خب لزوم بقای اینچنینی شبک های اجتماعی هم همچین چیزایی هست !!!
سلام...نوشته ی خوبی بود
لبخند به لبای من که نشست امید که لبای شما هم ُ، رنگ شادی داشته باشه
خوشبختانه یا متأسفانه عضو فیس بوک نیستم و با این چیزا غریبه ام و قصد عضویت هم ندارم
پایدار باشید
سلام
مبحث جالبی بود
تا به حال به بدن از این دیدگاه فکر نکرده بودم
به زیبایی ظاهر و صورت چرا
و دیدم و می دانم زیبایی چهره خیلی مهم است در اجتماع
مدتها پیش توی فیس بوک با چنین موردی شبیه به مثال شما مواجه شدم به شدت برای جامعه انسانی متاسف شدم
چقدر زیبا بیان کردید. نگاه تیزبینانه و قلم خلاق شما قابل تحسینه! موفق باشید.
رو فیس بوک سرچتون کردم که این مطلب رو شیر کنم نتونستم پیداتون کنم. به همین اسم پروفایل دارید؟
http://www.facebook.com/hassan.azari.9
یاد ویترین فروشگاه ها ،مغازه ها و .. افتادم.بعد یاد مترو یاد فروشندگان دست فروشش و استفاده ویترین واری که از خودشون میکنن.بدن ویترین خوبیه برای نمایش و دم دستی ترین چیزی که به ذهن هر کسی میرسه و ظاهرن ارزان ترین هم به حساب میاد!
من هم متوجه سخن شما شدم دوست عزیزم و نظرمو راجب این قسمتش گفتم.اگر درادامه راجب عمل زیبایی و اینا صحبت کردم ،به این دلیله که فقط به این کفایت نکردید که طرف یه عکس 6ای ازخودش گذاشته..کاملا توضیح دادید که سنش اینقدره و اینقدر بنظر رسیده و اینا..واقعیتش لجم گرفت که برای جذابیت های زنانه تاریخ مصرف تعیین کردید.
به نظر من سر کارش گذاشتن.آخه این کجاش شبیه شعره

در هنگام خواندن پست
نظر عرشیا 12 ساله باحال بود ..خخخخخخخخ
اینم شکلک من
انگار که در دنیای مَجازی هر چیزی مُجازست!!!
اینهم از فواید پیشرفت تکنولوژی ست
که چشم فقط به بینایی بسنده نمیکند
هم میبیند وهم میشنود هم لمس میکند و ....
سلام
من این پست و پست قبلی رو خوندم. خیلی عالی بود. علاوه بر موضوعات انتخابی نحوه پردازش هم عالی بود..
خندیدم اما نه از خوشحالی... گاهی آدم از روی تاسف می خنده...
گل من منتظر کتابت بمونم یانه ؟
کتابم سال 77 چاپ شده و خودم بیشتر از دو نسخه شو ندارم. اون هم یادگاری نیگرش داشتم برا بچه هام اگه یه روزی ازم پرسیدن بابا مگه خودت تو جوونیات چیکاره بودی بهشون نشون بدم بگم اینکاره!!
مقدمه ی زیبا و جذاب و آموزنده ای نوشته بودید، استفاده کردم، ممنون. و اما باید عرض کنم که اینها واقعیت های روزمره ی زندگی ما هستند که تا حدی قابلِ تعمیم به جوامعِ دیگه ای هم هستند اما در فرهنگِ جامعه ی ما تا حد جنون آمیزی پررنگ شده و چه بسا من و شمایی (البته با عرض ِ معذرت خدمتِ شما) که در این مورد قلم فرسایی می کنیم هر ازگاهی در این ورطه افتاده و یا بیافتیم متاسفانه!
سلام
چه بگویم که نگفتنم بهتر است...
جامعه ی ما به بدن اهمیت نیدهد فقط به زیبایی بدن اهمیت می دهد
واقعن هر کدوم از کامنتها جای زیادی برای خنده داشتن..
هرکدومشون به نوعی شخصیت خودشونو نشون داده بودن اون کوبا و آمریکا که دیگه هیچ...
مطالب قشنگی داری
دوست داشتی یه سر هم به من بزن
سلام
من فکر میکردم شاید در پس این جمله ها چیزیست که من نمیفهمم گاهی فکر میکنم زیادی سنم برا ی درک افکار جوانان زیاده گذشته از فیس بوک راه دور چرا میری همین بلاگستان خودمان طرف مینویسه :
خسته ام باز هم سیگاری دیگر.......
و هزار تا کامنت تعریف و تمجید
باز یه چی دیگرو من درک نمیکنم که اونم فکر کنم از کهولت سن باشه اینه که چرا هر کی تو بلاگستان یا فیس بوک از کلمات رکیک و تابو استفاده میکنه محبوبتره.اینم ممنون میشم توضیح بدین
خیلی جالب بود خوشم اومد اقای آذری عزیز
کاش فقط در فیسبوک به این مسائل برمی خوردیم
همه جا هست
در بلاگ ها
سایت ها
جلسات شعری
مجلات دبی
و...
آیدین آغداشلو راست گفت
ما با زوال سلیقه ی عمومی مواجهیم
آیکن گل.
این دیدگاه در مورد بدن برایم خیلی جالب بود.دغدغه ای که مدتهاست گرفتار درستی ونادرستی ان هستم زیبائی به جای خود .اما باید شعور آدمها را هم با زیبائی ظاهری(چه طبیعی وچه مصنوعی ) سنجید؟ آیا اگر خانم مسنی با صورتی پر از چین وچروک همین چند خط را به عنوان شعر مینوشت همینقدر طرفدار داشت؟
آقای آذری همیشه خوب بیان میکنی....
(منی که برای همه چیز نظری دارم بعضی مطالب شمارو که میخونم سکوت رو ترجیح میدم چون جای حرف نمیذاره)
سلام.
ایرانی ها اهمیت زیادی به بدن می دن! این جمله برام خیلی جالب بود چون من با دیدن بدن های مثله شده از پشت ویترین برداشت دیگه ای داشتم
در کل پست خیلی جالبی بود.من خوشم اومد:)
اما در مورد اخر پست و فیس بوک راستش من نمی دونم ما ایرانیا واقعا انقدر سطحی نگریم یا دوست داریم سطحی نگر به نظر بیایم؟!
عسییییییییسم! بوووووووووووس
چلا می زنی تو کاسه کوزه ملدم عاچچچچچقتم حسن آذلی
پس این فیس بوک ی همچین جاییه؟
نمیدونم چی میشه گفت، همون بحثای همیشهگی فقط دعا میکنم چنین امواجی به بلاگستان نرسه
اما تعریف اون آقای فرانوسی از بدن بهم چسبید به نادرست، پدیدهای بدیهی :)
واقعا نمیدونم چی بگم!!!
جالب بود.
ببخشید خوو چیز دیگه ای نمیتونم بگم .
بگم : خلایق هر چه لایق
دید جالبی بود نسبت به بدن . خب یه سری مسائل هستن که شاید باید عمیقتر بهشون نگاه کنیم .
به هر حال فیس بوقم که .. همین است !
کاریش هم نمی شود کرد !
متاسفانه در همه چیز زیاده روی می کنیم .
اما یه پیشنهاد خوبی که میتونم بدم اینه که واسه داشتن یه فضای خوب توی نت و پیدا کردن کلی دوست عزیز بهتره google+ رو اگه تجربه نکردین امتحان کنین :))
سلام. می بینید که شما هم نا خواسته به تفکر سطحی آدمها اشاره داشتید همون بحثی که من داشتم و از نظر شما مشمئز کننده بود. ولی واقعا مردمان این سرزمین به علت محدودیت های فرهنگی بسیار زیاد که در طول تاریخ نا خواگاه به ما تحمیل شده است با تفکر های بسته ای رشد کردیم و به قول شما محدودیت دیدمان فقط به اندازه بدن خودمان است.
بگذریم.
آدرس این دوست شاعررو در فیس به من بدهید تا من هم برم ببینم که این مردم درباره چی حرف می زنند.
مطلبتون مثل همیشه انسجام و ارتباط خوبی داشت و نشان از نگاه موشکافانه شما به محیط اطرافتان هست . باید اضافه کرد که ایرانیان حداقل در دو دهه اخیر از موضوعات جدی پرهیز می کنند ولی در موضوعات سطحی بسیار پیگیر هستند.
در ضمن تشکر می کنم که وبلاگ مرا به دوستان دیگر معرفی کردید امیدوارم لایق باشد ، منتظر نظرات و راهنمائی های شما و دوستان خوبتان .
چ خوب ک ی برنامه ای واسه خودت داری
من هیچ برنامه ایی ندارم واسه ب روز شدنم
سلام
خوب میدونی مشکل رو نوع برداشت ما آدمها از زیبایی ست که به آن ابزاری نگاه کنیم یا واقعی
خوب اگه خودم بودم شاید زیبایی این بانو رو تحسین میکردم هر چند به لطف هزینه و تکنولوژی ولی باعث نمیشه که چون زیباست یک خبر را در حد یک شاهکار هنری بالا ببرم
اینجاست که ضعف جنس به اصطلاح برتر (نر) در برابر زیبایی ابزاری به خوبی مشهود است ویک روی دیگر سکه که عمیقتر است این است چقدر راحت به دام استفاده ابزاری می افتند اکثر بانوان بارها تو فضای مجازی و تبلیغات و شوهای تلوزیونی دیدهام که بهترین وسیله و ابزار برای جلب مخاطب یک چیز است
استفاده از بار اروتیکی زنان
راستی گاهی به منهم سر بزن استاد
سلام
خیلی خیلی زیبا بیان کردید وموضوع را قبلش باز کردید.
لذت بردم.
حالا اگه یک زنی که واقعا ظاهرش 38 ساله و ساده بود این استاتوس را می گذاشت این قدر لایک و نفره؟!؟!؟! دریافت می کرد؟!
اول ممنونم که به وبلاگ من سر زدید و منو خوندید ...
برایم جالب بود .. این روزها خیلی ها از شبکه های اجتماعی می نویسند و برام جالب تره که این مردمی که در این شبکه های اجتماعی از حس همنوع دوستی و تساوی حقوق زن و مرد نارضایتی از وضع موجود دم میزنند ، واقعن کجای جامعه ی ما هستند ؟ نکند اینها همان هایی هستند که پس از 2 ثانیه از سبز شدن چراغ راهنمایی در بهترین حالت دستشون رو روی بوق می گذارند و اعصاب مارو نوازش میکنند ؟؟
یا شاید این آدم ها جایی مخفی شده اند ؟
این آدم ها و تمام اون هایی که در کامنت هایی که گفتید ، نوشته بودند .. از شعر و ادب ...
ممنونم از پست اتون درد من هم بود ..
یاد مرد هزار چهره افتادم با آن مثلا شعرش که الان یادم نیست !
پول آب را داده ایم ،پول برق را جدا ... یک همچین چیزی بود ! و یک عده مثلا روشنفکر و شاعر به به و چهچه می کردن براش !
دقیقا مثل اون صحنه ی مرد هزار چهره بود !
" برقص ، چنانکه گویی کسی تو را نمی بیند. عشق بورز ، چنانکه گویی هرگز آزرده نشده ای. بخوان ، چنانکه گویی کسی تو را نمی شنود. زندگی کن ، چنانکه گویی بهشت روی زمین است "
با این وضعیت ادبیات به سمت پارناسین کشیده می شود و
و دیر زمانی است که ما در قلم هیچ یک از این روشن فکر نما ها تعهد را نمی بینیم
خب مردم جالبی هستیم
خیلی جالب!